اگر ایرانی ها اسپانسر بشوند ؟؟

اگر ایرانی ها اسپانسر بشوند ؟؟
اگر فیلم گل یخ کیومرث پور احمد رو دیده باشین متوجه شدید که یکی از عناصر ساختاری و بصری این اثر، آرم یک شرکت تولید کاشی است که حضور پررنگ آن در برخی صحنه ها محمد رضا گلزار را هم به حاشیه رانده

البته استفاده از اسپانسر و اشاره به آن کاری رایج در سینمای دنیاست اما فرض کنین شرکتهای ایرانی به شیوه گل یخ اسپانسر معروفترین آثار سینمایی جهان میشدند

اون وقت چی میشد؟ چند صحنه رو براتون مجسم و مصور کرده ایم:
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

انتظار

تقدیم به الهام عزیزم که دوریش غیر تحمل هست
 
بیا
بیا ببین بی تو بودن مانند دریاییست
بی آب ، بی ماهی
با تو بودن آسان
بی تو بودن سخت
سختر از آنکه پیرمرد پابرهنه ای در کویر غم راه رود
سختر از آنکه در قفس را بر روی پرنده ای ببندند
پس بیا
بیا تا دریا را پر آب پر ماهی کنیم
پیرمرد را در بهشت گلها سوق دهیم
در قفس را بر روی پرنده بگشاییم
بیا باز بیا


تو هم یک روز عاشق می شی می فهمی درد دلمو

 

کاشکی تاریکی می رفت فردا می شد
صبح می شد چشمون تو پیدا می شد
لبهای ناز تو با قصه عشق
مثل گلهای بهاری وا می شد
تا دلم شکوه رو آغازمی کنه
دیگه اشکم باسه من ناز می کنه
یادته قول دادی پیشم می مونی
قصه عشقو زیر گوشم می خونی
نمی دونست دل وامونده من
که تو رسم بی وفایی را می دونی
هنوزاز عشق تو لبریز تنم
عاشق چشمون ناز تو منم
نمی دونم چرا من هم  مثل تو
نمی تونم زیر قولم بزنم
***************

یادم باشد حرفی نزنم که به کَسی بر بخورد
 
   نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
 
   راهی نروم که بیراه باشد
 
   خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
 
   یادم باشد که روز و روزگار خوش است
 
   همه چیز رو به راه و بر وقف مراد است و
 
خُب
 
تنها دل ما دل نیست
 
آرهش